شناسهٔ خبر: 37794 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پورآرین: کتابسازی با لعاب سیاست آمیخته شده است

فواد پورآرین، دانشیار تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی معتقد است: کتاب‌هایی که در دوره‌هایی به هولوکاست پرداختند و مجال نشو و نما یافتند به نوعی باعث توجه سیاسی به نشر یک عقیده خاص درباره جریان یا رویداد تاریخی شدند؛ جریانی که رشد کتابسازی در یک موضوع تاریخی را با اهداف سیاسی به دنبال داشت.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتابسازی امروزه در حوزه تاریخ گاه تحت تاثیر سیاست قرار می‌گیرد مانند کتابسازی‌هایی که درباره هولوکاست در دولت قبلی انجام شد. به همین دلیل ورود سیاست به عرصه کتابسازی در حوزه تاریخ یکی از موضوعاتی است که مورد توجه دکتر فواد پورآرین، دانشیار تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی قرار گرفته است.
 
آقای پورآرین نگاه شما به کتابسازی چگونه است و آن‌را به چه شکل تشریح می‌کنید؟

کتاب یک رسانه است با توجه به فلسفه وجودی از آن برای بیان عقاید و حقایق استفاده می‌شود. در بسیاری موارد به عنوان یک سند نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد و به همین دلیل ممکن است مورد سوءاستفاده واقع شود یکی از این نمونه‌ها کتابسازی یا جعل کتاب در مسیری خاص و هدفمند است اما به این پدیده شوم از دیدگاه‌های مختلف می‌توان پرداخت که یک بعد این پدیده امروز در فروش پایان‌نامه و رساله‌ها تعریف می‌شود و بعد دیگرش جعل کتاب برای تحریف وقایع و حقایق تاریخی برای دستیابی به قوام یک جریان‌های خاص است. 

پیشینه کتابسازی در گذشته و به ویژه در دوره تاریخ معاصر چیست؟ لطفا با بیان مصداق‌هایی پاسخ خود را توضیح دهید. 

همان‌طور که اشاره شد یک بعد کتابسازی برای تحریف حقایق به کار می‌رود که معمولا به ضرر یک جریان و گروهی و از طرفی به نفع یک دسته دیگر است که یک کتاب را از بین ببرند یا آن را جعل کنند تا به مطلبی که می‌خواهند در قالب یک کتاب ارائه کنند.

مثلا در گذشته مورخی مانند مسعودی داریم که صاحب کتاب‌ها و تالیفات بسیاری از جمله کتاب «مروج الذهب» و کتاب‌های بسیار دیگری است که برخی از آثارش به دلایلی گزینشی از بین رفته است. همچنین گاهی حکام سعی می‌کردند از کتاب به عنوان تبلیغ یک هدف ویژه بهره بگیرند. مصداق این مثال در دوره رضاشاه مشاهده می‌شود که با استفاده از آثار مکتوب، نوعی نژادپرستی تبلیغ می‌شد که مفسران و تحلیل‌گران از آن به ناسیونالیسم نژادپرست تعبیر می‌کنند و این به سیاست رضاشاه برمی‌گشت. البته این سیاست رضاخانی با سوزاندن برخی آثار اسلامی نیز همراه بود که تلاش می‌کرد بعضی چهره‌ها را حذف یا کمرنگ کند. برای مثال در این دوره به کتاب‌هایی برمی‌خوریم که با عنوان مجموعه مجهول المولف ثبت شده که عده‌ای با نوشتن یک مقدمه آن کتب را دانسته یا نادانسته تائید کردند که برای مثال کتاب «تاریخ سیستان» مجهول المولفین است و مرحوم ملک الشعرا یک مقدمه بر آن نوشته و این کتاب شهرت زیادی دارد و در نتیجه مورخان و استادان از آن استفاده می‌کنند هر چند که کتاب سندیتی ندارد و از مقدمه کتاب این بی‌اعتباری هویداست.
 
استاد بهار نیز مقدمه‌ای بر این کتاب نوشته است کتابی که در دوره‌ای از حکومت پهلوی از سوی مولفان ناشناسی گردآوری و تالیف شده و مطالبی از لحاظ تاریخی در این کتاب از جمله درباره ابومسلم، یعقوب لیث صفاری موجود است که در هیچ کتابی مشاهده نمی‌شود. با این که بهار پژوهشگر ارزشمندی بود اما نمی‌دانیم چطور وی بر این کتاب مقدمه‌ای تائیدی نوشته است. این اثر از جنس کتاب‌هایی است که درباره مولفان و مطالب آن یک شائبه کتابسازی وجود دارد!
 
کتاب‌های زیادی داریم که می‌دانیم منبع و منشا آن محل تامل و متاسفانه تعداد این کتاب‌ها روبه افزایش است برای نمونه کتاب‌هایی که در موزه‌های اروپایی نگهداری می‌شود که از روی این نسخه‌ها کتاب‌هایی در ایران چاپ می‌شود. نسخه‌ای که نمی‌دانیم اصل است یا در آن اصل امانت رعایت شده یا نه؟ نسخه‌هایی در کشورهای مختلف اروپایی نگهداری می‌شود و این نسخه‌ها که در اختیار پژوهشگران ایرانی قرار داده می‌شود مبتنی بر کپی‌هایی است. در حالی که برای ما اهل تاریخ زمانی این نسخه سندیت دارد که با اصل آن مطابقت داده شود تا مطمئن شویم این نسخه جعلی نیست. نمونه‌هایی از این اسناد در هند و پاکستان جعل شده و به قیمت گزافی حتی به کارشناسان ما فروخته شده است. خرید این نسخه‌ها به ویژه در زمان جنگ از سوی برخی کارشناسان که به این کشورها سفر کرده‌اند صورت گرفته است. البته پس از مدتی کارشناسان متوجه جعلی بودن این نسخه‌ها شده‌‌اند.

با این همه کتاب یک منبع حقیقت‌یاب است که اگر درست به کار گرفته شود می‌تواند ارزشمند باشد. کتاب «تاریخ سی ساله» بیژن جزنی کتابی است که در دو جلد به صورت مخفیانه پیش از انقلاب به چاپ رسید و پس از انقلاب بازچاپ شد. حال وقتی این کتاب را مطالعه می‌کنید می‌بینید مطالب و اسنادی در کتاب منعکس شده که حاوی اطلاعات محرمانه ساواک است و بعید به نظر می‌رسد که این کتاب از سوی شخصی که دائم از دست ساواک در حال گریز است تحریر شده باشد! بعید نیست ساواک این کتاب را به اسم یک چریک بنویسد و منتشر کند. گاهی کتاب‌هایی به عنوان خاطرات منتشر شده است که برای نمونه کتاب خاطرات مستر همفر به عنوان یک جاسوس انگلیسی که با وهابیت در ارتباط بوده منتشر شده که این کتاب اساسا جای بحث‌ دارد. 
همچنین کتاب‌هایی که به نوعی به هولوکاست پرداخته‌اند و در جامعه منتشر شدند، کتاب‌هایی که در دوره‌هایی از خفقان مجال نشو و نما یافتند. با این حال باید گفت توجه سیاسی به نشر یک عقیده خاص درباره یک جریان یا رویداد تاریخی موجب رشد کتابسازی در یک دوره می‌شود.

بحث کتابسازی در اوایل وقوع انقلاب اسلامی چگونه بود؟

در اوایل انقلاب کتاب‌هایی با عنوان «اسناد خانه سدان» و «اسناد ساواک» منتشر شد که نمی‌دانیم تا چه اندازه می‌توان به این گونه کتاب‌ها اعتماد کرد. برای نمونه کتاب «اسناد خانه سدان» اثر اسماعیل رائین که به نوعی افشاگری می‌پردازد به قلم شخصی نوشته شده است که طبق برخی اسناد که بعد از انقلاب اسلامی کشف شد مهره ساواک بوده و همچنین در کارنامه وی گرایش به فراماسونری نیز دیده می‌شود. از کجا معلوم این کتاب از سوی انگلیس‌ها تدوین نشده باشد. هر چند بعد از انقلاب مشخص شد که اسماعیل رائین یکی از مهره‌های وابسته به لژ فراماسونری بوده است. حال باید گفت از کجا می‌توان اطمینان یافت که این کتاب از سوی انگلیسی‌ها تحریر نشده و آنها به نوعی به تحریف حقایق دست نزده‌اند؟! 

کسانی هستند که با کتابسازی سعی در تحریف حقایق و بحران‌سازی دارند و گاه با این افعال باعث سلطه بیگانه می‌شوند و با جریان‌سازی و ساخت فرهنگی که سلطه‌پذیر است به نوعی به سلطه بیگانه در کشور کمک می‌کنند. ما باید جنس کار را بشناسیم و پژوهش و تالیفی که به نفع منافع ملی نیست با دقت بیشتری ارزیابی کنیم.

شیوع کتابسازی از چه مسائلی نشات می‌گیرد؟

به دلیل نقشی که کتاب دارد و وسیله‌ای سهل‌الوصول برای اهل علم است که از طریق آن افکار و جریانات هدفمندی را می‌توان به وجود آورد. بنابراین گاهی برخی کتابسازها بسته به نوع اهدافی که دارند کتابی با درج اسناد درباره افراد چاپ می‌کنند. مثلا در یک کتاب اسنادی از مرحوم آخوند خراسانی منتشر می‌‌کنند و یک تلگراف به عنوان سند در آن قرار می‌دهند که در این تلگراف‌ها شیخ فضل‌الله نوری را تکفیر کرده است که این‌جا باید به این نکته توجه داشت که تلگراف‌خانه در دست چه کسانی بوده است؟ در آن‌زمان تلگراف‌خانه‌ها در دست انگلیسی‌ها بوده و حال باید گفت آیا این تلگراف یک سند و دارای مهر آخوند خراسانی است؟ به نظر می‌رسد عده‌ای با این اهداف سعی دارند شهادت آیت‌الله نوری را زیر سوال ببرند. بنابر آن‌چه برشمردیم به دلیل ارزش کتاب، حساسیت و اهمیت این منابع باعث سوءاستفاده افرادی از آن می‌شود. از طرفی کتاب می‌تواند یک وسیله تزویر در دست داعش یا وسیله‌ای مفید در دست دانشمندان مصلح باشد. 

کتابسازی بیشتر در قشر دانشگاهی شیوع دارد یا در قشر غیر‌دانشگاهی و پژوهشگران آزاد؟

منشا کتابسازی در دست‌های ناسالم است و در این استفاده نامناسب فرقی بین یک دانشجو یا یک پژوهشگر آزاد وجود ندارد هر دو هم می‌توانند خواسته یا ناخواسته به جعل کتاب دست بزنند. در این چرخه دانشجو و علاقه‌مندان به کشف حقایق نیز به شکلی می‌توانند در دسته دریافت‌کننده این محصولات ناسالم غیرعلمی باشند. البته باید یادآوری کرد تنها کتاب‌های تاریخی با پدیده کتابسازی مرتبط نیست و گاهی حتی مثلا در نوشتن یک رمان هم می‌توان افکار خاصی را پی گرفت و از آن بهره‌برداری کرد. دستگاه‌های امنیتی دنیا از طریق کتاب منافع و اهداف خودشان را دنبال می‌کنند گاه این افکار و مقاصد سیاسی بیگانه در مطالب یک رمان می‌تواند نمود پیدا کند.

نظر شما